جستجو در سایت

شکیب شیخی

چند تا بخیه خوردی؟

...

عدالت ایرلندی

...

خدا مرگ بده! صبر می‌خوام چیکار؟

...

یه روزگاری عشق معنا داشت!

...

می‌خوام رو فُرم باشم

...

یه کم آرایش کن

...

نگاهی به سینمای شوهی ایمامورا

ایمامورا که ورودش به سینمای حرفه‌ای از طریق دستیاری برای یکی از غول‌های سینمای کلاسیک ژاپن و جهان، یاسوجیرو اوزو، محقق شده بود، از تصویر تمیزی که اوزو و امثال او از مردم ژاپن ارائه می‌دادند، راضی نبود و سعی داشت تا کادر خود را در اطراف شخصیت‌هایی تنظیم کند که زندگی کدر و آشوب‌زده‌تری دارند و لازمه این را کدر و آشوب‌زده‌تر کردن خود کادر می‌دید....

یکی من، یکی تو

...

نگاهی به سینمای ناگیسا اُشیما

...

آدم نفهم، نفهمه!

...

توگوشم پُر حرف‌های بی‌ربط بود

...

رئالیسم تا مغز استخوان

ین پرسش برای بسیاری از فیلم‌سازان و منتقدان جهان باقی مانده است که اگر گونِی در این سن و در اوج پختگی زبان سینمایی‌اش درنمی‌گذشت، چه فیلم‌های دیگری که می‌توانست بسازد؛ این پرسش هرگز پاسخ خود را پیدا نخواهد کرد، و این بی‌پاسخی خود را به شکل حسرتی بر قلب ما گذاشته است. اما بهتر است برای کسب درکی صحیح از این حسرت، ابتدا بارها و بارها تاریخ سینمای ترکیه را بخوانیم و فیلم‌های گونِی را ببینیم؛ تاریخ ترکیه را بخوانیم و فیلم‌های گونِی را ببینیم؛ فیلم‌های گونِی را ببینیم و فیلم‌های گونِی را ببینیم....